|


|
چهار شنبه 19 تير 1398برچسب:,
|
|
|
|
رمان گندم_18 |
همین خنده های ساده ی توست
وقتی با تمام غصه هایت میخندی
تا من از تمام غصه هایم رها شوم
ادامه مطلب
|
جمعه 22 شهريور 1392برچسب:,
|
|
|
|
رمان گندم_17 |
دلم سفر میخواهد...
نه برای رسیدن به جایی..
فقط برای رفتن...
ادامه مطلب
|
جمعه 22 شهريور 1392برچسب:,
|
|
|
|
رمان گندم_16 |
خدایا دیگه بغلتو هم نمیخوام
وتو فقط منو ببر پیش خودت
قول میدم اذیتت نکنم
میشینم یه گوشه فقط نگات میکنم
ادامه مطلب
|
جمعه 22 شهريور 1392برچسب:,
|
|
|
|
رمان گندم_15 |
تنهایی را دوست دارم
بی دعوت می اید
بی منت می ماند
بی خبر نمی رود
ادامه مطلب
|
جمعه 22 شهريور 1392برچسب:,
|
|
|
|
رمان گندم_14 |
سخت است
همه فکر کنند سرم شلوغه
و فقط خودت بدانی که
چقدر تنهایی
ادامه مطلب
|
جمعه 22 شهريور 1392برچسب:,
|
|
|
|
رمان گندم_12 |
اموخته ام ک وابسته نباید شد...
نه به هیچ کس و نه به هیچ رابطه ای...
و ان نشدنی ترین اصلی ود ک موختم...
ادامه مطلب
|
جمعه 22 شهريور 1392برچسب:,
|
|
|
|
رمان گندم_11 |
منتظر هیچ دستی ر هیچ ای دنیا نبودم...
همیشه اشکهایم را خوم پاک کردم...
چون میدانم همه رهگذرد...
ادامه مطلب
|
جمعه 22 شهريور 1392برچسب:,
|
|
|
|
رمان گندم_10 |
دستم را بگیر... ببر...
ببر به جایی که هیچ دستی به دسم نرسد...
ادامه مطلب
|
جمعه 22 شهريور 1392برچسب:,
|
|
|
|
رمان گندم_8 |
لحظه های سکوتم پر هیاهوترین
دقایق زندگیم هستند
مملو از انچه
میخواهمب و نمیگویم
ادامه مطلب
|
جمعه 22 شهريور 1392برچسب:,
|
|
|
|
رمان گندم_7 |
در دل من چیزی ست
مثل یک بیشه ی نور، مثل خواب دم صبح
و چنان بی تابم، که دلم می خواهد
بدوم تا ته دشت، بروم تا سر کوه
دورها آوایی است که مرا می خواند...
ادامه مطلب
|
جمعه 22 شهريور 1392برچسب:,
|
|
|
|
رمان گندم_6 |
جاگذاشته ام دلی
هرکه یافت
مژدگانی اش تمام “زندگی ام”
ادامه مطلب
|
دو شنبه 18 شهريور 1392برچسب:,
|
|
|
|
رمان گندم_قسمت5 |
شنیدن نامم ، آنهم از لبان تو
طعم نوبرانه های این روزهای بهار را دارد...
بکبار دیگر
صدایم کن
به نام کوچک...
ادامه مطلب
|
دو شنبه 11 شهريور 1392برچسب:,
|
|
|
|
رمان گندم_قسمت3 |
اکنون تو اینجایی
گسترده چون عطر اقاقیها در کوچه های صبح
بر سینه ام سنگین
در دستهایم داغ
در گیسوانم رفته از خود سوخته مدهوش
اکنون تو اینجایی...
ادامه مطلب
|
دو شنبه 11 شهريور 1392برچسب:,
|
|
|
|
رمان گندم_قسمت2 |
تو میگویی
که نرفتهای
من میگویم
که ماندهام.
بیچاره زمین
که میچرخد....
ادامه مطلب
|
دو شنبه 11 شهريور 1392برچسب:,
|
|
|
|
رمان گندم_قسمت1 |
وقتی از پنجره دلت به آسمون آبی خوبیهایت می نگرم احساسی در درونم می گوید کاش وسعت آبی لحظه هایت مال من بود
ادامه مطلب
|
دو شنبه 11 شهريور 1392برچسب:,
|
|
|
|
|
تبادل لینک
هوشمند  برای
تبادل لینک
ابتدا ما را با
عنوان ¥¥رمان
کده¥¥ و
آدرس
romankade2013.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
|